سوره ليل
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 21 آيه است
محتوا و فضيلت سوره:
در آغاز سوره بعد از ذكر سه سوگند مردم را به دو گروه تقسيم می كند: انفاق كنندگان با تقوا، و بخيلانى كه منكر پاداش قيامتند، پايان كار گروه اول را خوشبختى و سهولت و آرامش، و پايان كار گروه دوم را سختى و تنگى و بدبختى مىشمرد.
در بخش ديگرى از اين سوره، بعد از اشاره به اين معنى كه هدايت بندگان بر خداست، همگان را از آتش فروزان دوزخ انذار مىكند.
و در آخرين بخش كسانى را كه در اين آتش مىسوزند و گروهى را كه از آن نجات مىيابند با ذكر اوصاف معرفى مىكند.
در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر گرامى صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه فرمود:
«هر كس اين سوره را تلاوت كند خداوند آنقدر به او مىبخشد كه راضى شود، و او را از سختيها نجات مىدهد و مسير زندگى را براى او آسان مىسازد».
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
شأن نزول:
مفسران براى كل اين سوره شأن نزولى از ابن عباس نقل كردهاند كه چنين است: «مردى در ميان مسلمانان بود كه شاخه يكى از درختان خرماى او بالاى خانه مرد فقير عيالمندى قرار گرفته بود، صاحب نخل هنگامى كه بالاى درخت مىرفت برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 516
تا خرماها را بچيند، گاهى چند دانه خرما در خانه مرد فقير مىافتاد، و كودكانش آن را برمىداشتند، آن مرد از نخل فرود مىآمد و خرما را از دستشان مىگرفت.
مرد فقير به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شكايت آورد.
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: برو تا به كارت رسيدگى كنم. سپس صاحب نخل را ملاقات كرد و فرمود: اين درختى كه شاخههايش بالاى خانه فلان كس آمده است به من مىدهى تا در مقابل آن نخلى در بهشت از آن تو باشد! مرد گفت: من درختان نخل بسيارى دارم، و خرماى هيچ كدام به خوبى اين درخت نيست- و حاضر به چنين معاملهاى نيستم.
كسى از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين سخن را شنيد، عرض كرد: اى رسول خدا! اگر من بروم و اين درخت را از اين مرد خريدارى و واگذار كنم، شما همان چيزى را كه به او مىداديد به من عطا خواهى كرد؟
فرمود: آرى.
آن مرد رفت و صاحب نخل را ديد و با او گفتگو كرد، صاحب نخل گفت: آيا مىدانى كه محمّد حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل اين به من بدهد- و من نپذيرفتم.
خريدار گفت: آيا مىخواهى آن را بفروشى يا نه؟
گفت: نمىفروشم مگر آن كه مبلغى را كه گمان نمىكنم كسى بدهد به من بدهى.
گفت: چه مبلغ؟
گفت: چهل نخل.
خريدار تعجب كرد و گفت: عجب بهاى سنگينى براى نخلى كه كج شده مطالبه مىكنى، چهل نخل! سپس بعد از كمى سكوت گفت: بسيار خوب، چهل نخل به تو مىدهم.
فروشنده (طمعكار) گفت: اگر راست مىگوئى چند نفر را به عنوان شهود بطلب! اتفاقا گروهى از آنجا مىگذشتند آنها را صدا زد، و بر اين معامله شاهد گرفت.
سپس خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد اى رسول خدا! نخل به ملك من برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 517
در آمد و تقديم (محضر مباركتان) مىكنم.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به سراغ خانواده فقير رفت و به صاحب خانه گفت: اين نخل از آن تو و فرزندان توست.
اينجا بود كه سوره ليل نازل شد- و گفتنيها را در باره بخيلان و سخاوتمندان گفت.
در بعضى از روايات آمده كه مرد خريدار شخصى به نام «ابو الدحداح» بود.
(آيه 1)- تقوا و امدادهاى الهى: باز در آغاز اين سوره به سه سوگند تفكر انگيز از «مخلوقات» و «خالق عالم» برخورد مىكنيم.
مىفرمايد: «قسم به شب در آن هنگام كه (جهان را) بپوشاند» (و الليل اذا يغشى).
تعبير به «يغشى» ممكن است به خاطر آن باشد كه تاريكى شب همچون پردهاى بر نيمى از كره زمين مىافتد، و آن را زير پوشش خود قرار مىدهد، و يا به خاطر اين كه چهره روز يا چهره آفتاب عالمتاب با فرا رسيدن آن پوشانده مىشود، و به هر حال اشارهاى است به اهميت شب و نقش مؤثر آن در زندگى انسانها، از تعديل حرارت آفتاب گرفته، تا مسأله آرامش و سكون همه موجودات زنده در پرتو آن، و نيز عبادت شب زندهداران بيدار دل و آگاه.
(آيه 2)- سپس به سراغ سوگند ديگرى رفته، مىافزايد: «و قسم به روز هنگامى كه تجلى كند» (و النهار اذا تجلى).
و اين از لحظهاى است كه سپيده صبح پرده ظلمانى شب را مىشكافد و تاريكيها را به عقب مىراند و بر تمام پهنه آسمان حاكم مىشود.
(آيه 3)- و بعد به سراغ آخرين قسم رفته، مىفرمايد: «و قسم به آن كس كه جنس مذكر و مؤنث را آفريد» (و ما خلق الذكر و الانثى).
چرا كه وجود اين دو جنس در عالم «انسان» و «حيوان» و «نبات» و دگرگونيهايى كه از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام تولد رخ مىدهد، و ويژگيهايى كه هر يك از دو جنس به تناسب فعاليتها و برنامههايشان دارند، و اسرار فراوانى كه در مفهوم زوجيّت نهفته است، همه نشانهها و آياتى است از جهان بزرگ آفرينش، كه از طريق آن مىتوان به عظمت آفريننده آن واقف شد.
برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 518
(آيه 4)- و سر انجام به هدف نهائى اين سوگندها مىرسد و مىفرمايد: «كه سعى و تلاش شما (در زندگى) مختلف است» (ان سعيكم لشتى).
جهتگيرى تلاشها و نتائج آن نيز كاملا مختلف و متفاوت مىباشد. اشاره به اين كه شما به هر حال در زندگى آرام نخواهيد گرفت، و حتما به سعى و تلاشى دست مىزنيد، و نيروهاى خداداد كه سرمايههاى وجودتان است در مسيرى خرج مىشود، ببينيد سعى و تلاش شما در كدام مسير، به كدام سمت، و داراى كدام نتيجه است؟ نكند تمام سرمايهها و استعدادهاى خود را به بهاى اندكى بفروشيد، و يا بيهوده به هدر دهيد.
(آيه 5)- سپس مردم را به دو گروه تقسيم كرده، و ويژگيهاى هر يك را بر مىشمرد، مىفرمايد: «اما آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزكارى پيش گيرد» (فاما من اعطى و اتقى).
تأكيد بر «تقوا» به دنبال انفاق اموال، اشاره به لزوم نيت پاك و قصد خالص به هنگام انفاق، و خالى بودن از هرگونه منت و اذيت و آزار مىباشد.
(آيه 6)- «و جزاى نيك (الهى) را تصديق كند» (و صدق بالحسنى).
(آيه 7)- «ما او را در مسير آسانى قرار مىدهيم» و به سوى بهشت جاويدان هدايت مىكنيم (فسنيسره لليسرى).
اصولا ايمان به معاد و پاداشهاى عظيم الهى تحمل انواع مشكلات را براى انسان سهل و آسان مىكند، نه تنها «مال» كه «جان» خود را نيز در طبق اخلاص مىگذارد و به عشق شهادت در ميدان جهاد شركت مىكند، و از اين ايثارگرى خود لذت مىبرد.
(آيه 8)- سپس به نقطه مقابل اين گروه پرداخته، مىفرمايد: «اما كسى كه بخل ورزد و (از اين راه) بىنيازى طلبد» (و اما من بخل و استغنى).
(آيه 9)- «و پاداش نيك (الهى) را تكذيب كند» (و كذب بالحسنى).
(آيه 10)- «به زودى او را در مسير دشوارى قرار مىدهيم» (فسنيسره للعسرى).
«بخل» در اينجا نقطه مقابل «اعطا» است كه در گروه اول (گروه سخاوتمندان سعادتمند) بيان شد، «و استغنى» (بىنيازى بطلبد) بهانهاى است براى بخل برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 519
ورزيدن، و وسيلهاى است براى ثروت اندوختن.
اصولا براى اين بخيلان بىايمان انجام اعمال نيك و مخصوصا انفاق در راه خدا كار سخت و دشوارى است. در حالى كه براى گروه اول نشاطآور و روح افزاست.
(آيه 11)- و در اين آيه به اين بخيلان كوردل هشدار داده، مىفرمايد: «و در آن هنگام كه (در جهنّم) سقوط مىكند اموالش به حال او سودى نخواهد داشت» (و ما يغنى عنه ماله اذا تردى). نه مىتواند اين اموال را با خود از اين دنيا ببرد، و نه اگر ببرد مانع سقوط او در آتش دوزخ خواهد شد.
(آيه 12)- در تعقيب آيات گذشته كه مردم را به دو گروه مؤمن سخاوتمند و گروه بىايمان بخيل تقسيم كرده، و سرنوشت هر كدام را بيان مىنمود در اينجا به سراغ اين مطلب مىرود كه كار ما هدايت است نه اجبار و الزام، اين وظيفه شماست كه تصميم بگيريد و مرد راه باشيد، به علاوه پيمودن اين راه به سود خود شماست، و ما هيچ نيازى به آن نداريم.
مىفرمايد: «به يقين هدايت كردن بر ما است» (ان علينا للهدى).
چه هدايت از طريق تكوين (فطرت و عقل) و چه از طريق تشريع (كتاب و سنّت) ما آنچه در اين زمينه لازم بوده گفتهايم و حق آن را ادا كردهايم.
(آيه 13)- «و آخرت و دنيا از آن ما است» (و ان لنا للآخرة و الاولى).
هيچ نيازى به ايمان و اطاعت شما نداريم، نه اطاعت شما به ما سودى مىرساند، و نه معصيت شما زيانى، و تمام اين برنامهها به سود شما و براى خود شماست.
(آيه 14)- و از آنجا كه يكى از شعب هدايت هشدار و انذار است در اين آيه، مىافزايد: «من شما را از آتشى كه زبانه مىكشد بيم مىدهم»! (فانذرتكم نارا تلظى).
(آيه 15)- سپس به گروهى كه وارد اين آتش برافروخته و سوزان مىشوند اشاره كرده، مىفرمايد: «كسى جز بدبختترين مردم وارد آن نمىشود» (لا يصلاها الا الاشقى).
(آيه 16)- و در توصيف اشقى مىفرمايد: «همان كسى كه (آيات خدا را) تكذيب كرد و به آن پشت نمود» (الذى كذب و تولى). برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 520
بنابر اين، معيار خوشبختى و بدبختى همان كفر و ايمان است با پيامدهاى عملى كه اين دو دارد و به راستى كسى كه آن همه نشانههاى هدايت و امكانات براى ايمان و تقوا را ناديده بگيرد مصداق روشن «اشقى» و بدبختترين مردم است.
(آيه 17)- سپس سخن از گروهى مىگويد كه از اين آتش شعلهور سوزان بركنارند، مىفرمايد: «به زودى با تقواترين مردم از آن (آتش سوزان) دور داشته مىشود» (و سيجنبها الاتقى).
(آيه 18)- «همان كسى كه مال خود را (در راه خدا) مىبخشد تا پاك شود» (الذى يؤتى ماله يتزكى).
تعبير به «يتزكّى» در حقيقت اشاره به قصد قربت و نيت خالص است خواه اين جمله به معنى كسب نمو معنوى و روحانى باشد، يا به دست آوردن پاكى اموال، چون «تزكيه» هم به معنى «نمو دادن» آمده و هم «پاك كردن».
(آيه 19)- سپس براى تأكيد بر مسأله خلوص نيت آنها در انفاقهايى كه دارند، مىافزايد: «و هيچ كس را نزد او حق نعمتى نيست تا بخواهد (به اين وسيله) او را جزا دهد» (و ما لاحد عنده من نعمة تجزى).
(آيه 20)- «بلكه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ اوست» (الا ابتغاء وجه ربه الاعلى).
يعنى انفاق مؤمنان پرهيزكار به ديگران نه از روى رياست، و نه به خاطر جوابگوئى خدمات سابق آنها، بلكه انگيزه آن تنها و تنها جلب رضاى خداوند است، و همين است كه به آن انفاقها ارزش فوق العادهاى مىدهد.
(آيه 21)- و سر انجام در آخرين آيه اين سوره به ذكر پاداش عظيم و بىنظير اين گروه پرداخته، و در يك جمله كوتاه، مىگويد: «و به زودى راضى و خشنود مىشود» (و لسوف يرضى).
آرى! همان گونه كه او براى رضاى خدا كار می كرد خدا نيز او را راضى مىسازد، رضايتى گسترده و نامحدود كه تمام نعمتها در آن جمع است.
منبع:http://qurangloss.blogfa.com
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.